برانو و خانوم خوشگله

زندگی یه زوج صفر کیلومتر

برانو و خانوم خوشگله

زندگی یه زوج صفر کیلومتر

مامان بابا

سلام

شنبه نتونستم بیام


سرم خیلی شلوغ بود

یکشنبه هم همینطور


همین الان بابام زنگ زد گفت الان قم اند ساعت 9.5 میرسند.


خانم خوشگله هنوزم نیست.


منم دیشب چنان سردردی گرفتم که حتی شامم نخوردم. ساعت 9 خوابیدم تا لان.


امیرعلی خونه ماست ( پسر خواهرم ) امیرحسین ( داداشش ) دیشب اینجا بود الان رفت مدرسه. منم شب میخوام برم تهران جلسه داریم.

خلاصه سرم عجیب شلوغ شده همه کارامم قاطی شده.


بیاین اینورا



بعد از مدتی

سلام

من اومدم

این چند وقته خیلی سرم شلوغه جمعه ازمون داریم و منم دست تنهام خانوم خوشگله هم دیشب اومد. خیلی این چند روز سخته همه کارا رو خودم باید انجام بدم هیشکی نیست. شبا دیر میخوابم صبح ها هم زود بیدار میشم ( زود منظورم 8ه )

الانم باید برم جلسه داریم.

فعلا بای 

پست بعدی اگه امروز نبود شنبه است

تهران

سلام 

 

من دیشب نبودم 

 

تو روزشم انقد سرم شلوغ پلوغ بود که تنونستم آپ کنم.

دیشب هم اومدم با موبایلم آپ کنم نمیدونم چرا نمیشد.

صبح ساعت 6 رسیدم تهران تا 7.5 خوابیدم تو ترمینال بعدش رفتم خیابون انقلاب دستگاه رو که تحویل دادم واسه کامران SPSS رو خریدم و بعدشم واسه خانوم خوشگله یه گاو خوشگل خریدم ( خود گاو که نه عروسکشو ) خریدم تا ساعت 10 هم بیکار بودم رفتم تو پارک دانشجو نشستم و 40چراغ خوندم  ساعت 10 رفتم دستگاه رو گرفتم و برگشتم همین....

هنوز نرسیده خانوم خوشگله گفت بریم خرید ما هم رفتیم< شهر من > ( یه فروشگاه بزرگه تو ملایر ) 

من رفتم شام بقیشو بعد شام مینویسم............

اومدم...

رفتیم کلی چیز میز خریدیم و اومدیم. خانوم خوشگله هم یه باقالی پلو ی خوشمزه درست کرده ( البته با کمک خواهرش ) سه تایی خوردیم و حالا هم میخوایم بریم خونه پدر خانوم.

فعلا بای

سوال اول

برای اینکه وبلاگ رو یه خورده داینامیک کنم میخوام هر چند مدت یه بار یه سوال بپرسم و جواب بگیرم و نتیجشو بنویسم. 

 

اولین سوال : هدف خداوند از آفرینش انسان چی بوده؟ یه به زبون ساده تر اگه انسان نبود چه چیز این دنیا کم میشد؟ 

 

جواباتونو تو نظرات بذارید.

ادویه

ما امشب غذایی خوردیم که هردومون سوختیم. 

چندتا کوکتل داشتیم با تخم مرغ اومدم درست کنم از اونجایی که من شدیدا توی غذا درست کردن خلاقم خواستم خوشمزش کنم یه خورده ادویه داشتیم میخواستم بپاشم روش که در اودیهه باز شد همش ریخت رو غذا از اونجایی هم که ما تموم کوکتلهامونو مصرف کرده بودیم و خیلی هم گرسته بودیم مجبور شدیم همونو بخوریم البته تا جایی که میتونستم دراوردمش ولی بالاخره حسابی تند شده بود. همشم خوردیم به ازای هم 2 لقمه که میخوردیم یه لیوان این هوا آب میخوردیم. 

یاد یه خاطره دیگه با کامران افتادم. 

یه بار دیگه مامانم اینا مکه بودن ( دوران مجردی ) کامران اومده بود خونمون و یه مرغ درست کرد ولی چه مرغی. اون روز یکی از دوستای مشترکمونم که بهش میگفتیم دایی اومده بود خواستیم کلی بهش احترام بدازاریم این بود که مرغ درست کردیم. 

اولا مرغه فوق العاده شور بود دایی بیچاره اول خورد دید شوره به من گفت اون دوغ رو بده و منم یه لیوان ریختم تا خورد چنان سرفه ای زد معلم شد آقا کامران دوغ رو که درست کرده نمکشو هم نزده بوده و یه گوله نمک حل نشده مونده بود و بیچاره دایی خورده بودش بعد از کلی خنده دوباره شروع کردیم به خوردن آخرای غذا یهو دایی یه داد بلند زد و دندونشو گرفت دراورد دیدیم هسته آلبالوئه نگو کامران حوصلش سر رفته بوده موقع غذا پختن و توی یخچال آلبالو خشک پیدا کرده و دو تا ریخته تو غذا بیچاره دایی اون روز کلی داغون شد.... 

 

الان میخوام برم چایی آماده کنم 

بای

شب

الان اومدم خونه. کامی خونست داره رو پایان نامش کار می کنه. منم تو هالم و بی بی سی نگاه میکنم عجب برنامه ی توپیه پیش نهاد می کنم نگاهش کنید. قبیله  شنبه ها ساعت 9 شب خیلی توپه یه یاروئه که یک ماه میره تو قبیله های مختلف مثلا امشب رفته تو یه قبیله توی آمازون. بیچاره ها خیلی عقب افتاده ان. مواد توهم زا مصرف می کنن تا ارواح رو ببینن. جالبه.....

میگه اینا چند تا روح دارن ارواح لاک پشت ارواح خرگوش....

راستی اسم قبیلشون (هاکولا) ست خیلی باحالن.

تنهایی

دلم بد جوری گرفته

تنهام

کامی هم گفت میاد ولی هنوز نیومده

خانوم خوشگله هم که همدانه

کلی به هم ریختم

حوصله هیچ کاری رو ندارم.

چی بگم دیگه وقتی هیچ حوصله ای ندارم

خونه ی قدیمی ما

خونه ی قدیمی ما اینجاست هرکی خواست نوشته های قبلی مارو بخونه بره

اولین

سلام

من و خانوم خوشگله تازه اومدیم اینجا البته یه چند روزی توی بلاگفا توقف داشتیم ولی اومدیم اینجا.

فعلا