برانو و خانوم خوشگله

زندگی یه زوج صفر کیلومتر

برانو و خانوم خوشگله

زندگی یه زوج صفر کیلومتر

نوشته ی قشنگی از یکی از بهترین طنز نویسای کشورمون ابراهیم رها

چرا میر حسین؟

بعضی دوستان می پرسند خداوکیلی چرا میرحسین؟ معروض می دارم (کار باحالیه، شما هم بدارید!) که خداوکیلی چرا میرحسین نه؟! 


1) ببینید دوستان، کمتر از یک ماه به انتخابات باقی مانده. از دو کار جدا پرهیز کنید: الف)عشوه شتری، با این توضیح که من انگشتمو رنگی نمی کنم، عمرا که رای بدم، ب) اطوار دو طبقه، با این توضیح که من با رای ندادن، اعتراض خاموش می کنم. قشنگ من کجا رو خاموش می کنی؟ کیو خاموش می کنی؟ به کی خاموش می کنی؟ تو خوبی کلا؟! مطمئنی؟ 


2) ببینید عزیزان چند بار برای بشریت و حومه توضیح داده ام که نمی شود دو اسم توی یک برگه رای نوشت. از این که آدم فهمیده ای هستید متشکرم! 


3) اساسا ما ایرانی ها یا یک کاری را نمی کنیم یا آن را انجام نمی دهیم. خیلی هم تفاوت محسوسی ندارد. اما اگر بخواهیم کاری را بکنیم انصافا آن را همچین از بیخ انجام می دهیم! معنی این پاراگراف را بیست و چند روز دیگر متوجه می شوید! 


4) من شخصا ترجیح می دهم به کسانی رای بدهم که در طول سالیان، خیلی کشته مرده قدرت نبوده اند. کلی گفتم به کسی برنخوردها! 


5)به نظر من و حومه «عدالت» یک ارزشی است که دوستان عدالت سرخود چهار سال تمام آن را به واقع انجام دادند! عدالت واقعی با ماهی چند هزار تومان پول هم کارش راه نمی افتد. یک کمی میرحسین را مرور کنید، ششتان حال می آید! 


6)این که هنوز میرحسین است و پرایدش، بی شعار و شیپور و شوآف، یعنی می شود میرحسین را دوست داشت با نون اضافه. 


7)می دانید که مرد برای هضم دلتنگیاش گریه نمی کنه، قدم می زنه. راستش الان به شدت دلتنگم و می خواهم بروم قدم بزنم. فرصت نمی کنم باقی دلایل را توضیح بدهم. 


***
نکته یک: نام ستون من در روزنامه کلمه سبز «نامه هایی به سانی» خواهد بود اما با دوستان یاس نو هنوز به توافق نهایی نرسیده ایم. 


نکته دو: امروز یک بخش میهمان هم داریم که در آن جلال سعیدی شعری برای میرحسین موسوی گفته که اگر آن را بخوانید قطعا به میرحسین رای نخواهید داد. اما بخوانید. پسر خوبیست.

ادامه مطلب ...

دوران حاملگی یا زندگی تخمی!

راستی آیا تا به حال به این موضوع فکرکرده اید که اگرخانمها به جای حامله شدن و وضع حمل،مانند پرندگان تخم می گذاشتند، چه اتفاقاتی در دنیا رخ می داد، و زندگی روزمره ما دستخوش چه تغییراتی می شد؟ بله، بی شک زندگی ما متحمل تغییراتی بیشمار می شد که نوشتن همه آنها از دهها صفحه نیز بیشتر خواهد شد، بنابراین بنده،به ذکر چند نکته از این تغییرات فراوان اکتفا می کنم و مابقی آن را به عهده شما خوانندگان عزیز خواهم گذاشت. 
به نظر من، بزرگترین و بهترین تغییری که در زندگی خانمها رخ می داد، این بود که دیگرهیچ زنی نگران اضافه وزن و کاهش مجدد آن در دوران حاملگی و بعداز آن نبود و خانمها ازبابت مراقبت ها و رژیمهای غذایی دوران بارداری، راحت و بی خیال بودند، چون تخم می گذاشتند و با خیال راحت روی آن می نشستند. البته احتمالا دوران روی تخم نشستن آنها، برای خودش داستانها و رسم و رسومات بسیاری ایجاد می کرد و موضوع غیبت و پرحرفی خیلی از خانم های پیر و جوان می شد. مثلا مراسم «تخم اندازون»!!! که طی آن خانمها دور هم جمع می شدند و با شیرینی و کادو به عیادت «مادر آینده» و« تخمهایش» می رفتند و پیرامون تخم و تخمگذاری و خاطرات تخمی خود، با هم به بحث و گفتگو می پرداختند .(البته فراموش نشود که بعد از اتمام مراسم، تا روزها و هفته ها بحث شیرین غیبت ادامه می یافت) 
مثلا : 
- واه، واه،واه، دختره رو دیدی اقدس جون! همچین با افاده روی تخمهاش نشسته بود که انگار تخم طلا گذاشته !!!
- آره خواهر، والله ما اون وقتها، شیش تا شیش تا تخم می گذاشتیم و اینقدر هم ناز و ادا نداشتیم.امان از دخترهای این دوره زمونه.!
و یا:
- وای، وای، وای، مهین جون، تخمهاشو دیدی ؟؟!...عین گردو بود!!! هم کوچیک بود، هم سیاه!!!.
- آره دیدم، شهین جون. چقدر هم مادر شوهره ازش تعریف می کرد، خدا شانس بده . من تازه که عروسی کرده بودم، یک تخم گذاشتم عین هلو!!! هر کی می اومد دیدنم، دلش می خواست گازش بگیره ! ولی خدا شاهده که مادر شوهرم یک بار هم جلوی مردم از تخم من تعریف نکرد... 

و اما دومین تغییر خوش آیند برای خانمها این بود که آنها می توانستند با خیال راحت و بدون تحمل درد و یا بیهوشی شاهد لحظه تولد فرزندشان باشند، چون دیگراز درد زایمان و«اپی دورال» و«سزارین»خبری نبود. 
طبیعتاعلم پزشکی هم به صورت امروز نبود. ومردم بجای مراجعه به دکتر زنان و زایمان، از وجود تخم شناسان حرفه ای، و دکترهای «تخمی» بهره مند بودند.
دردنیای تجارت و بیزنس نیزاحتمالا تغییرات فراوانی ایجاد می شد. مثلاشرکتهای تولید کننده لباس و لوازم حاملگی در دنیا وجود نداشت و بجای آنها کمپانی های تخمی فراوانی در دنیا تاسیس می شد که کار آنها تهیه و تولید انواع و اقسام لوازم و ادوات تخمی، جهت نگهداری بهینه تخم بود . مثل «تخم گرم کن الکترونیکی هوشمند»ویا «محافظ کامپیوتری تخم، با قابلیت اتصال به اینترنت و کنترل از راه دور!!! »
تزئینات تخم نیز برای خود ماجراهایی داشت و موضوع رقابت و چشم وهم چشمی بسیاری از بانوان محترم می شد. مثلا روکش های طلا برای تخم که درصورت سفارش برروی آن برلیان هم کار گذاشته می شد تا خانم با ناز وافاده برروی آن بنشیند وبه بقیه پز بدهد!، و همین کارها باعث پیدایش کمپانی های جدیدی جهت اخذ«وامهای تخمی»با بهره های جور وا جور و نهایتا سرمایه گذاری های تخمی در این راه می شد.
خلاصه که خیلی ها بسوی بیزنس های تخمی می رفتند و ایده های تخمی فراوانی، به ثمر می نشست و درنتیجه، خیلی ها«مییلونر و میلیاردر تخمی» می شدند. 
و چه بسا افرادی هم بودند که بخاطر ایده های تخمی خود، دست به کارهای تخمی می زدند و پس از چند سال فعالیت بی حاصل تخمی، اعلام ورشکستگی می کردند و در نتیحه همه سرمایه خود را از دست می دادند. 
در بخش تبلیغات تجاری نیز مردم شاهد حضور آگهی های ریز و درشت تخمی در در و دیوار و رادیو و تلویزیون بودند،که مثلا می گفتند: 
»اگر تخم بزرگ می خواهید، با دکتر... متخصص امور تخم تماس بگیرید. »
»استرس و افسردگی های تخمی خود را با دکتر...دارای بورد تخصصی از انجمن دکتران تخمی آمریکا در میان بگذارید»
»آقای...مشاوری مطمئن در امور تخمهای شما» 
»خانم...وکیل آگاه و با تجربه برای دعاوی تخمی شما» عضو هیات مدیره کانون وکلای تخمی کالیفرنیا. »
»تخمهای خود را نزد ما بیمه کنید و با خیال راحت به مسافرت بروید»شامل: سرقت، ترک خوردگی و شکستگی!
»اگر به علت مشغله کاری و یا بیماری، قادر به نشستن روی تخم نیستید، با ما تماس بگیرید. ما از تخم شما مانند چشم خود محافظت می کنیم! » 
وب سایتهای تخمی نیز مانند سرطان، در عرض چند هفته تمامی کامپیوترها و شبکه ها را تسخیر می کردند. 
در تلویزیون، مردم به مشاهده میز گردها و برنامه های پرسش و پاسخ تخمی می نشستند. مثلا خانمی از اصفهان با تلویزیونی در لوس آنجلس تماس می گرفت و بعد از دهها دفعه که صدا قطع و وصل می شد، می پرسید: آقای دکتر، من احساس می کنم که جدیدا پوست تخمم نازک شده ! چیکار باید بکنم ؟... 
و طبق معمول همیشه،آقای دکتر یک جواب بی سر و ته به او می داد و گوشی را قطع می کرد و به سراغ بقیه سئوالات تخمی شنوندگان می رفت.
در برنامه های رادیویی نیز، برنامه های روانشناسی تخمی،دربین شنوندگان جایگاه ویژه ای داشت. و دراین میان خوانندگان و نوازندگان هم از این داستان بی نصیب نمی ماندند وحتما ترانه هایی در وصف تخم و تخمگذار سروده می شد. بطور مثال: 
- یک تخم دارم، شاه نداره . صورتی داره، ماه نداره...
و یا : 
هیشکی مثل تو تخم نداره . نه داره . نه می تونه بذاره... 
زندگی خانوادگی و روابط انسانها نیز جدا از این تغییرات نبود و حتما آداب و رسوم و معاشرتهای مردم نیز بر همان اساس تغییر می کرد. مثلامادران به پسران خود می گفتند و نصیحت می کردند که : مادر سعی کن زنی بگیری که واست تخمهای گنده گنده بکنه!!! 
- در هنگام خواستگاری نیز مادر عروس با افاده به خانواده داماد می گفت: خانواده ما اصولا «تخم بزرگ» هستند. من خودم وقتی تازه ازدواج کرده بودم، یک تخم گذاشتم، اندازه هندوانه!!!!...
- به اسامی افراد و نام های خانوادگی موجود نیز، احتمالا چندین اسم وفامیل تخمی اضافه می شد. مثلا: تخمعلی تخمی زاده، تخمناز تخمی نژاد، تخم عباس تخمی پور و... 
- پدر بزرگ، مادر بزرگ ها مثل همیشه، شایعه درست می کردند و از تجربیات تخمی خود سخن می گفتند و برای جوان ترها داروهای سنتی و گیاهی تجویز می کردند و می گفتند : قدیمی ها گفته اند : اگر روزی چهار تا استکان گل گاو زبون بخوری، تخمهات میشه اندازه نارگیل!!!. و یا اگر کنجد رو با پوست گردو مخلوط کنی و با هل و نبات بخوری، حتما تخم دو زرده می کنی! و... 
- مردم هنگام قسم خوردن ویا قسم دادن یکدیگر، از قسم های تخمی نیز استفاده می کردند. مثلامی گفتند: به جون تخم عزیزم راست می گم !و...
و هنگام دعوا و عصبانیت، علاوه بر فحش خواهر و مادر و جد و آباد،به تخمهای هم دیگر نیز فحش می دادند مثلا : الهی تخمهات بشکنه! الهی تخمها تو سگ ببره و...!!! 
-در قوانین کشورها نیز احتمالا چند قانون تخمی به بقیه موارد قانونی اضافه می شد وهمین موضوع، مقدمه بروز یکسری جرم و جنایت تخمی می شد.
جنایتکاران جنگی به جای «نسل کشی»،«تخم شکنی» می کردند و باند های تبهکار و مافیایی علاوه برخلافهای قبلی،به جرائم تخمی مانند تخم دزدی و تخم فروشی و قاچاق تخم هم روی می آوردند