برانو و خانوم خوشگله

زندگی یه زوج صفر کیلومتر

برانو و خانوم خوشگله

زندگی یه زوج صفر کیلومتر

جمعه

امروزم مطابق معمولا چند روز گذشته صبح از خواب بلند شدم.

حالا فکر کن من ساعت 7 باید آموزشگاه باشم و الان ساعت شیشه منم با خودم گفتم اگه نونوایی خلوت بود دو تا میگیرم یکی واسه خودمون یکی واسه مامان اینا رفتم دیدم خیلی خلوته

آخه امروز یه مسابقه ی پیاده روی بود اینبود که کلا خلوت بود پارک

منم با خیال راحت نشستم تو صف چند تایی ها

به خیال خودم 15 دقیقه دیقه راه می افتم ولی چه خیال باطلی 

از هر گوشه یکی می اومد انگار همه زنبیل گذاشته بودن و رفته بودن

و اینگونه شد که من 7.5 تازه رسیدم خونه و تا صبحونه خوردم شد 8 بابامم کلی غر زد بهم

فعلا.....