برانو و خانوم خوشگله

زندگی یه زوج صفر کیلومتر

برانو و خانوم خوشگله

زندگی یه زوج صفر کیلومتر

....

گفتم حال ندارم بنویسم 

 

باور نکردید؟؟؟؟

پایان نامه

نمیدونم چرا وقتی خانوم خوشگله نیست انقدر بی حوصله ام 

 

دیروز همش نشستم لاست نگاه کردم  

 

بعدش برادر خانوم محترم زنگ زد و اومد که پایان نامش رو درست کنم آخه خیلی به هم ریخته بود عکساش تا ساعت 2 پای لپ تاپ بودم  چشمام داشت در می اومد 

 

خلاصه به هر مشقتی بود جمع جورش کردم و راضی شد و کلی تشکر کرد 

 

ولی رفت هرکاری کردم نموند 

منم باز تنها موندم 

 

و باز هم صبح خواب موندم  

 

خانوم خوشگله هم امروز ساعت 2 کلاسش تموم میشه و سریعا میاد ملایر

 

ولی فردا دوباره میخواد بره 

 

منم صبح تا بیدار شدم بدو بدو تموم خونه رو تمیز کردم 

 

ظرفهارو هم شستم 

 

الانم که اومدم سر کار  

منتظر خانوم خوشگله ام 

 

فعلا بای

آزمون

نمیدونم گفتم که نمایندگی قلم چی رو دارم یا نه به هر حال 

 

امروز آزمون داشتیم 

  

منم دیشب همونطور که گفتم تا 9 باشگاه بودم بعدش رفتم خونه پدر خانوم محترم و تا 12 شلم بازی می کردیم 

 

بعدشم که پارک و بعد آموزشگاه 

 

تا الان هم نخوابید هنوز فقط نیم ساعت رفتم خونه ناهار خوردم 

شدیدا خوابم میاد 

 

 

بای

جمعه

امروزم مطابق معمولا چند روز گذشته صبح از خواب بلند شدم.

حالا فکر کن من ساعت 7 باید آموزشگاه باشم و الان ساعت شیشه منم با خودم گفتم اگه نونوایی خلوت بود دو تا میگیرم یکی واسه خودمون یکی واسه مامان اینا رفتم دیدم خیلی خلوته

آخه امروز یه مسابقه ی پیاده روی بود اینبود که کلا خلوت بود پارک

منم با خیال راحت نشستم تو صف چند تایی ها

به خیال خودم 15 دقیقه دیقه راه می افتم ولی چه خیال باطلی 

از هر گوشه یکی می اومد انگار همه زنبیل گذاشته بودن و رفته بودن

و اینگونه شد که من 7.5 تازه رسیدم خونه و تا صبحونه خوردم شد 8 بابامم کلی غر زد بهم

فعلا.....

امشب

امشب دعوتیم خونه ی پدر زن محترم ( بگو کی نیستیم !!!! )

الانم باید برم بدنسازی

بعدش یه دوش

 بعدشم خونه پدر زن محترم و مادر زن محترمه

پس فعلا بای

پی نوشت 1 : یه مقالست واسه خانوم خوشگله باید تایپش کنم شب کلابیدارم

پی نوشت 2 : این سبک نوشتنم بهتره یا قبلیا؟؟؟؟

صبح زود

یه مدتیه که صبح ها ساعت 5.5 میرم پارک

نرمش می کنم بعدش میرم یه سنگک خاشخاشی

میگیرم و برمیگزدم خونه خیلی حال میده ولی امروز خیلی بی حال بودم

زود برگشتم  تا خوابیدم روتخت دوباره خوابم برد

ساعت 9 خانوم خوشگله با زور بیدارم کرد اصلا دلم نیموخاست از رختخواب

جدا شم خیلی کوفته بودم نمیدونم چرا؟ چرا؟؟؟؟؟؟

ار وقتی که صبح ها میرم اشتهام باز شده مث گاو میخورم و سیرم نمیشم  ( این متم در حال خفه کردن خودم حین خوردن ) 

راستی یادم رفت بگم این چند وقتی که نبودم باشگاه بدنسازی

رو هم شروع کردم 3 روز در هفته میرم آی حال میده بعدش که میام کلی میخورم 

الان دارم هر 3 دقیقه 4 بار خمیازه می کشم

بدجوری خوابم میاد

آش

خانوم خوشگله زنگ زد گفت بیا آش بخور منم رفتم جاتون خالی چه آشی بود خیلی خوشمزه بود

ممممممممم چه خوشمزه بود جاتون خالی

خانوم خوشگله برگشت

خانوم خوشگله برگشت دلم واسش تنگ شده بود

الان سر کارم

همین

دوباره

سلام

من دوباره اومدم

این چند وقتی که نبودم یه مقدار مشکلات داشتم و اینترنتم قطع بود و ... بیخیال مهم نیست مهم اینه که برگشتم به نت

دیروز خانوم خوشگله که از همدان اومده بود دوباره رفت ولی با ناراحتی آخه نمیخواست بره منم بهش گفتم باید بره و از هیچکدوم از کلاسهاش نزنه اونم بادلخوری رفت امروز میاد دلم واسش سوخت میدونم چه حالی داره 

دوباره میام همین امروز

بای تا های

مامان بابا

سلام

شنبه نتونستم بیام


سرم خیلی شلوغ بود

یکشنبه هم همینطور


همین الان بابام زنگ زد گفت الان قم اند ساعت 9.5 میرسند.


خانم خوشگله هنوزم نیست.


منم دیشب چنان سردردی گرفتم که حتی شامم نخوردم. ساعت 9 خوابیدم تا لان.


امیرعلی خونه ماست ( پسر خواهرم ) امیرحسین ( داداشش ) دیشب اینجا بود الان رفت مدرسه. منم شب میخوام برم تهران جلسه داریم.

خلاصه سرم عجیب شلوغ شده همه کارامم قاطی شده.


بیاین اینورا